سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسافر

قلبم سنگین است. دیگر نمی‌خواهم کوله بار خاطراتت را به دوش بکشم. نمی‌خواهم شب و روز به انتظار روز عذاب تو بنشینم. تصمیم دارم تو را با تمام خوبیها و بدیهایت فراموش کنم. خاطراتت را به خاک بسپارم تا همه باور کنند تو برای من مرده‌ای.
این روزها شنیده‌ام کسی قلبت را شکسته است. می‌دانم بخاطر قلب شکسته خودت از من حلالیت خواستی. می‌دانم تصمیم داری به سوی سرنوشت خود بروی و دستی را که از من دریغ کردی در دست لیلای دیگری بگذاری.
دیگر برو. به سلامت مسافر. پشت سرت نه اشکی هست و نه آهی. اینجا کسی دلش برای تو تنگ نمی‌شود. حیف از روزهای خوش جوانیم که به دست تو سپرده بودم. قبول دارم که دستهای پاییزی تو لایق جوانه‌های بهاری قلبم نبود.
نمی‌خواهم با یادآوری تو و خاطراتت لحظه‌هایم را خراب کنم؛ زندگیم را در این حالتی که هست دوست دارم... مخصوصاً در کنار دوست عزیزی که برای تاریکیهایم چراغ آورد و زخمهای به جا مانده از خنجر تو را التیام بخشید. خاطرات خوب و بد تو را برای همیشه به خاک می‌سپارم و تو را به خدا...!
خداحافظ مسافر

خیلی دلم برات تنگه

خیلی وقته که دلم لک زده برا نوشتن واسه تو !

واسه روزایی که نامه ام رو آروم می خوندی , بعد یه لبخند کوچیک ,

زیر چشمی نگام می کردی و می گفتی : توهم شاعری ها !

بعد با نامه یه کوچولو می زدی تو صورتم و می گفتی : من دوستت دارم !!!

آخ اون من های اول دوستت دارم هات چقدر قشنگ بود !

یادته وقتی می گفتی من دوستت دارم من خجالت می کشیدم و می گفتم من هم همینطور !

بعدش تو می خندیدی !

شب و روز و همه لحظه هام ,تو بودی و تو هستی ! وقتی اون روزا فکر می کردم ,

که یکی هست که شبا قبل از خواب , یه لحظه , فقط یه لحظه کوتاه ,

به من فکر می کنه و احساس می کنه دوسم داره , کلی ذوق می کردم !

الان دیگه باور کردم که کسی که یه روزایی دوسم داشت ,

الان دیگه بودن و نبودنم واسه اش هیچ فرقی نمی کنه ...

الان دیگه باور کردم کسی که اگه یه روز صدام رو نمی شنید نگران می شد ,

الان هفته ها و ماه ها هم بگذره , حتی بهم فکر هم نمی کنه !

کاش ... بی خیال !!!


ساقیا آمدن عید مبارک بادا

  سال نو مبارک

پیشاپیش سال نو مبارک

امیدوارم سال خوشی را داشته باشید

راستی 85 برای شما چطور بود

برای من که افتضاح بود   تموم شدنی هم نیست

دعا کنید که 86 این طوری نباشه که دیگه دیگه .......

به قول یکی از عزیز ترین  کسانم  فعلا برو خوش باش

 


مرگ درمان است

شب ما بی ماه است

ماه ما بی نور است

نورمان بی گرماست روز هم تاریک است

را ما باریک است

مهر نیز بی نور است

تنمان بی سایه دردمان بی درمان

گریه مان بی اثر است

ناله مان بی سوز است

شعرمان بی ساز است

ابرمان بی باران پنجره بی روزن

در گلویم فریاد ضجه تاریخ است

دردمان تاریخ است

دردمان بی درمان

را ه ما پر مانع،روزگار بی شرم است

زندگی هم دردی است

مرگ درمان است


سرنوشت منم این طوری رقم خورده جرات داری اعتراض کن

((فریدون مشیری))   

سرنوشت

 

من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم

واسه عشق بازیه موج‌ها قامتم یه بستر نرم

یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیسه موج‌ها

یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا

تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی

غصه‌های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد

برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد

تو نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه

ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی

اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی

رفتی با قایق عشق سوی روشنی فردا

من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا

دیگه تو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

لحظه‌های بی تو بودن میگذره اما به سختی

دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره

ولی حتی وقت مردن باز سراغت رو میگیره

میرسه روزی که دیگه قعر دریا میشه خونم

اما تو دریای عشقت باز یه گوشه‌ای میمونم


روز مرگم

سالها بود که در مزار تنهاییم خفته بودم 

ناگاه با مشتی آب سرد برروی مزارم برآشفتم 

بوی چند شاخه گل مریم مشامم را نوازش داد 

بعد از سالیانی احساس کردم نمرده ام! 

دختری سیاه پوش برسر مزارم فاتحه میخواند 

وجودم به لرزه افتاد 

او که بود؟؟ 

آیا او همانی بود 

که با دستانش مرا به قعر خاک تبعید کرده بود؟ 

خاطرات در برابرم صف کشیدند 

موهای خاک خورده ام را 

میان دستان استخوانی ام فشردم 

حفره خالی چشمانم لبریز از اشک شد 

احساس مرگ و زندگی بر قلبم چنگ میزد 

میان دلهره و تردید دختر سیاه پوش رفت 

ولی هنوز خاطراتی که در ذهنم بر آنها 

مهر باطل زده بودم در برابرم نقش می بستند 

آه چه غم انگیز بود خاطره روز مرگم

 

 

 

 

 

 

 

 


منم مهتاب

سلام دوستای گلم

حال شما

چه خبرا ؟

راست من دوباره اومدم با یه وب جدید خیلی هاتون من رامیشناسید قبلا دو تا وب دیگه داشتم ولی از هر کدوم یه خاطره بد داشتم و بی خیالشون شدم ....

حالا میگم من کیم ؟  مهتاب                             

اینم آدرس اون دوتا وب قبلی :maholytahna.parsiblog.com

                                    saraashegh.parsiblog.com

شناختینم ؟

مثل همیشه منتظر نظرات زیباتون هستم

و اگهمطلبی خواستید برام پیغام بزارید تا براتون بزارم  از جمله :اس ام اس . طنز . عاشقانه و......

هر روز بیاین

فعلا